محل تبلیغات شما

مثل تهرانِ پس از زله ویران شده ام
سوخته ودر به درکوچه خیابان شده ام


حرف مردم شدم و یک شبه بیمار شدم
حرف مردم شدی و از همه بیزار شدم


همه جا اسم تو پیچید و دلم سوخته بود
تنم از حادثه زخمی و لبم دوخته بود


تا که پنجره باز شد و عطر تو با باد رسید
ثانیه سال شد و قصه کمی طول کشید


قصه غمگین شد واز دورنگاهت کردم
وسط هرچه غزل بود حلالت کردم


قول دادم به خودم تا که فراموش کنم
هرکجا حرف تو شد پنبه درگوش کنم


عهدِ خود بستم و هربار شکستم آن را
عطش خواستنت را به چه خاموش کنم؟


من که قول دادم و صدبار صدایت کردم
هی تو می رفتی و صد بار دعایت کردم


من صَمد خواندم و اَحفظنی و اَحفظ گفتم
سر نچرخاندی ببینی که چه بی کس ماندم


به خدا هیچ کسی از دل دیوانه ام آگاه نشد
شب چراغی به شب غمزده ام ماه نشد


به خدا هیچ کس اندازه من بغض نخورد
پشت یک پنجره در حسرت دیدار نمرد


حال زمستانو منو حسرت شهریور و گرمای تنت
شوری بغض مدامی که شکست پشت سَرت

#مجید_شفیع
 

تهران پس از زلزله

آهنگ ایستگاه متروک

تو ,بغض ,یک ,حسرت ,پنجره ,دادم ,خدا هیچ ,شد و ,از زله ,پس از ,اَحفظنی و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها